تعریف کارآفرینی از دیدگاه اقتصاددانان
تا کنون تعاریف گوناگونی از کارافرینی ارایه شده است .ما اینک قصد داریم مروری بر تعاریف کارافرینی بر اساس سیر تاريخي،از ديدگاه اقتصاددانان داشته باشیم :
برنارد دوبیلدور: اوایل قرن هجدهم
كارآفريني يعني خريداري نیروي كار و مواد اولیه به بهايي نامعین و فروش به بهايي طبق قرارداد.
ریچارد کانتیلون: سال 1730
تفکیک بین زمین داران، دستمزد بگیران و كارآفرينان
سه عنصر اصلي فعالیت كارآفرينان:
– فعالیت در محیط همراه با عدم قطعیت
– فساد و تباهي در صورت عدم توانائي زياد براي فعالیت اقتصادي
– سرمايه اولیه را خودشان فراهم مي آورند.
كارآفرين فردي است كه ابزار تولید را به منظور ادغام آنها براي
تولید محصولاتي قابل عرضه به بازار ارائه مي كند.
ويژگي كارآفرين: تحمل عدم قطعیت، هدايتگري، حدس و گمان
آدام اسمیت: 1775
متاثر از تفکرات كانتیلون با چند تفاوت:
نقش كارآفرين را در صحنه اقتصاد بسیار جزئي مي دانست.
براي كارآفرين نقش هدايتگرنه قائل نبود.
معتقد بود كارآفرين خود سرمايه لازم را فراهم مي كند.
جان باتیست سی: اشراف زاده و صنعتگر فرانسوی 1803
در کتاب پرسش و پاسخ سیاسي:
« كارآفرين عاملي است كه تمامي ابزار تولید را تركیب مي كند و مسئولیت ارزش تولیدات، بازيافت كل سرمايه اي را كه بکارمي گیرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجاره اي كه مي پردازد و همچنین سود حاصل را بر عهده مي گیرد.
ويژگي هاي كارآفرين:
واسطه گري، پشتکار، دانش پیرامون جهان و كسب، هنر مديريت
وي تنها بر عنصر كار تاكید دارد و نقش سرمايه يا نوآوري براي كارآفرين قائل است. از ديدگاه “سي” كارآفرين سازمان دهندة بنگاه اقتصادي مي باشد و در عملکرد تولید و توزيع آن نقش محوري دارد. در واقع وي تنها بر اهمیت كارآفرين در كسب و كار تأكید دارد و كارآفرين را در ارتباط با نوآوري يا ايجاد سرمايه مورد بحث قرار نميدهد.
تعریف انگلیسی ها از کارآفرینی:
تا سال 1848 میلادي واژه كارآفرين (Entrepreneur) وارد زبان انگلیسي نشده بود. قبل از ورود اين لفظ به افرادي كه نقش مربوطه را داشتند اين اصطلاحات اطلاق مي شد:
1 ماجراجوAdventurer
2 متعهد Undertaker
3 كارفرما Projector
جان استوارت میل: اقتصاد دان انگلیسی: 1848
اولین بار واژه كارآفرين (Entrepreneur) را به زبان انگلیسي ترجمه كرد. وی معتقد بود كارآفرين كسي است كه نقش هدايت، نظارت، كنترل و مخاطره پذيري را بر عهده دارد.او بین مدير و كارآفرين تفاوت قائل شد:
عامل متمايز كننده مدير و كارآفرين مخاطره پذيري است.
در اواخر دهة 1870 “فرانسیسواکر“:
وجه تمایز سرمایه دار و کارآفرین را مورد تأکید قرار داد و کارآفرینان را مهندسان پیشرفت صنعتی و عوامل اصلی تولید خواند.
در سال 1882 “فردریکهاولی“:
مخاطره پذیری را صفت بارز کارآفرینان دانست، اما آنها را همچون زمین، کار و سرمایه در زمره عوامل تولید تلقی می نمود.
در اواخر سده 19 ، “جان کامونز“:
سود حاصل از مخاطره پذیری را از انواع دیگر سودها، متمایز نمود. طبق نظر “کامونز” یکی از انواع سود از توانایی کارآفرین و مخاطره پذیری او ناشی می شود و برحسب تغییر وضعیت اقتصادی، این سود، متغیر و ناپایدار است.
جان بیتسکلارک:
نخستین فردی بود که میان سود کارآفرینانه و مازاد بر بهره )و اجاره( و کاربرد موفقیت آمیز پیشرفت های فناوری، بازرگانی یا تشکیلاتی در فرآیند اقتصادی، ارتباط برقرار ساخته است. جدایی مالکیت بنگاه و مدیریت، سبب شد تا مطالعة کارآفرین به گونه ای متمایز از نقشصاحب سرمایه و مالکصورت گیرد.
در اوایل سدة بیستم آرتور استون دوینگ:
مؤسس یا توسعه دهنده را فردی می دانست که فکرها را به کسب وکاری سودآور تبدیل مینمود. وی ویژگیهایی همچون قدرت تحلیل، ابتکار و واسطه گری را برای مؤسس قائل بود و معتقد بود که هیچ کسب و کاری بدون مؤسس ایجاد نمی شود.
آلفرد مارشال 1891
در اثر خود تحت عنوان “اصول علم اقتصاد“ تغییر وضعیت را كه ويژگي ذاتي كسب و كارهاي بزرگ و داراي مديريت مستقل تلقي مي شد، درک كرده بود. وي معتقد بود آن صفات عمومي كه ويژگي دست اندركاران كسب و كارهاي جديد است، باعث گسترش ابعاد كسب و كار مي شود.
ژوزف شومپیتر Josep Schumpeter 1934
كارآفرين فرد نوآوري است كه با انجام كارهاي جديد يا ابداع روش هاي نوين، نیروي محركه و موتور توسعه اقتصادي مي باشد.
تخریب خلاق مشخصه كارآفرين نوآوري بوده وفرايندد كارآفريني Creative Destruction نام دارد . بر طبق نظر “شومپیتر” هم بهره و هم سود، ناشي از تغییرات، در محیطي ايستا وجود نخواهد داشت. تحوّل نیز به نوبة خود حاصل كار نوآوران كسب و كار يا كارآفرينان خواهد بود.
از آنجا كه احتمال مي رود يک تغییر، موجب تغییرات ديگر شود، لذا نوآوريها علاوه بر گرايش به سوي يکديگر، افزايش يافته و رشد زيادي را از لحاظ سود و فعالیت ايجاد مي نمايند.
نوآوری جوهره کارآفرینی است و نوآوری در هر یك از زمینه های ذیل کارآفرینی محسوب می شود :
ارائه کالای جدید
ارائه روشی جدید در فرایند تولید
گشایش بازاری تازه
یافتن منابع جدید
ایجاد هرگونه تشكیلات جدید در صنعت
بر طبق نظر “شومپیتر” کارآفرین نیروی محرکة اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارتست از نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه مواد
کرزنر 1979
معتقد است که کارآفرینی یعنی آگاهی از فرصتهاي سودآور و کشف نشده.به نظر وی مشكل اصلی اقتصاد هر جامعه ای نشأت گرفته از عدم درک فرصتها است.بنابراین اطلاعات بیشتری در مورد ترکیب و ترتیب عوامل لازم است تا بتوان این فرصتها را درک کرد.
هبرت و لینك 1982 دوازده خصوصیت کارآفرین:
مخاطره را با عدم قطعیت ارتباط می دهد.
عرضه کننده سرمایه مالی است.
مبتكر است.
تصمیم گیرنده است.
رهبر صنعتی است.
مدیر یا رئیس است.
سازمان دهنده یا هماهنگ کننده منابع اقتصادی می باشد.
پیمانكار است.حاکم است.
فردی است که منابع را جهت مقاصد مختلف بكار می گیرد.
ویلکن 1992 :
کارآفرینی بعنوان یك تسریع کننده، جرقة رشد و توسعة
اقتصادی را فراهم می آورد.
چهاردسته از عوامل را برای ظهور کارآفرینی مهم می شمارد:
– عوامل اقتصادی: فراهم بودن سرمایه
– عوامل غیر اقتصادی: تحرکات اجتماعی، امنیت، قدرت
– عوامل روانشناختی: انگیزه هاة مخاطره پذیری
– ترکیب عوامل تولید: به منظور ایجاد تغییر در تولید محصولات و خدمات
از اواسط قرن بیستم روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان علوم رفتاري با درک نقش كارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگیها و الگوي رفتاري كارآفرينان، به بررسي و تحقیق در خصوص كارآفرينان پرداختند كه در اين قسمت مهمترين تعاريف از ديدگاه اين دسته از انديشمندان رفتاري مورد بررسي قرار مي گیرند.