استراتژی هاي ثبات:

ممکن است استراتژی هاي ثبات بر استراتژي رشد ترجیح داده شود. سازمان در این استراتژي به فعالیت هاي فعلی خود ادامه می دهد بدون اینکه تغییر مهمی در آن ها ایجاد کند. سازمانی که در حال حاضر موفق است و در محیط قابل پیش بینی و با ثبات فعالیت می کند، می تواند از یکی از استراتژی هاي ثبات استفاده کند. استفاده بلندمدت از این استراتژی ها توصیه نمی شود .

مهم ترین استراتژی هاي ثبات عبارتند از:

استراتژي توقف-آغاز محتاطانه

استراتژي عدم تغییر

استراتژي سود

 

استراتژي توقف-آغاز محتاطانه : این استراتژي در واقع نوعی فرصت یا وقفه است؛ فرصتی براي استراحت و تجدید قوا قبل از ادامه هر یک از استراتژي هاي رشد یا کاهش. وقتی که سازمان براي مدت زیادي رشد سریع داشته با آینده اي مبهم و غیرقابل پیش بینی مواجه خواهد شد، بنابراین می تواند از این استراتژي به عنوان یک استراتژي موقتی استفاده کند و منابع خود را ترمیم و متمرکز کند .به عبارت دیگر تا بهبود اوضاع محیط، می توان از این استراتژي استفاده نمود.

استراتژي عدم تغییر : استراتژي عدم تغییر، تصمیم بر انجام ندادن کار جدیدي است؛ یعنی تصمیم به ادامۀ عملیات و سیاست هاي فعلی به خاطر اینکه آینده قابل پیش بینی نیست. موفقیت این استراتژي به عدم ایجاد تغییر مهم در موقعیت سازمان وابسته است .

موقعیت رقابتی مناسب در یک صنعت و وجود محیطی ثابت، سازمان را به ادامه وضعیت و فعالیت هاي فعلی ترغیب می کند و تغییر محدودي در اهداف سود و فروش خود اعمال می کند. فرصت یا تهدید بارز و مشخصی مشاهده نمی شود و نقطه ضعف یا نقطه قوت برجسته اي نیز وجود ندارد.

در این صنعت، رقباي مقتدر جدیدي وارد نمی شوند. سودآوري خوب بوده و بازار محصولات باثبات است. آرامش محیط، باعث می شود که مدیران استراتژي عدم تغییر را دنبال کنند.

استراتژي سود : استراتژي سود، تصمیمی است مبنی بر انجام ندادن کاري جدید در موقعیتی که وضعیت سازمان که در حال بدتر شدن می باشد. اما در عین حال سازمان طوري عمل می کند که انگار مشکلاتش موقت یاند. استراتژي سود عبارت است از تلاش برا ي حمایت مصنوعی از سود ها، در حالی که فروش هاي سازمان براثر کاهش سرمایه گذاري و مخارج احتیاطی در کوتاه مدت، در حال کاهش است.

ممکن است مدیران ارشد به جاي اعلام وضعیت بد به سهامداران ، تصمیم بگیرند از این استراتژي استفاده کنند. در این استراتژي، مدیرانی که محیط خشن و نامناسب را عامل مشکلات شرکت معرفی می کنند (مثل سیاست هاي ضد تجارت دولت، مشتریان همیشه ناراضی، یا وام دهندگان حریص)، اقدام به تعویق انداختن سرمایه گذاري می کنند و یا هزینه هایی چون تحقیق و توسعه، تعمیر و نگهداري و تبلیغات را قطع می کنند تا بتوانند طی این دوره سخت، ثبات در روند سودآوري را حفظ کنند. حتی ممکن است یکی از خطوط تولید براي کسب وجه نقد بیشتر فروخته شود.

استراتژی های ثبات
استراتژی های ثبات

استراتژي سود تنها کمک می کند تا یک دوره دشوار و موقتی طی شود. این استراتژي اغوا کننده است و اگر مدت زیادي پیروي و استفاده شود، آسیب جدي به موقعیت رقابتی وارد خواهد آورد. بنابراین استراتژي سود، در واقع پاسخ کوتاه مدت مدیران شرکت به موقعیت بد جاري است.

استراتژیهاي کاهش: وقتی موقعیت رقابتی در برخی یا همه خطوط تولید به حدي ضعیف است که باعث ضعیف شدن عملکرد آن می شود، مدیران به انتخاب استراتژي عقب نشینی ترغیب می شوند؛ به عبارت دیگر وقتی فرو ش در حال کاهش بوده و سود در حال تبدیل شدن به زیان است، این استراتژي انتخاب می شود. این دسته از استراتژی ها، فشار زیادي براي بهبود عملکرد وارد می کنند .

مثل مربی یک تیم فوتبال بازنده که توسط مدیرعامل تحت فشار قرار دارد تا هر چه سریع تر کاري انجام بدهد وگرنه اخراج خواهد شد. در این موقعیت که مدیریت در تلاش براي حذف نقاط ضعفی است که سازمان را زیانده کرده است . می توان یکی از استراتژي هاي کاهش، استفاده کرد که عبارتند از:

استراتژي تغییر جهت

استراتژي اسارت

استراتژي فروش یا واگذاري

استراتژي ورشکستگی یا انحلال

استراتژي تغییر جهت : استراتژي تغییر جهت بر بهبود و ارتقاي کارایی عملیاتی تأکید دارد. وقتی که مشکلات فراگیر است اما هنوز بحرانی نیست، استفاده از این استراتژي منطقی است. این استراتژي همانند یک رژیم غذ ایی است و دو مرحله اساسی دارد : مرحله کوچک سازي و مرحلۀ تثبیت.

کوچک سازي ، تلاش اولیه اي است براي جلوگیري از بدتر شدن وضعیت از طریق کاهش در اندازه و هزینه هاي شرکت.

تثبیت ، عبارت است از اجراي یک برنامه براي تثبیت سازمان کوچک تر شدة کنونی.

براي هموار کردن روند انجام فعالیت ها، برنامه اي تهیه می شود تا هزینه هاي سربار غیرضروري را کاهش داده و هزینه فعالیت هاي عملیاتی را توجیه کنند. این مرحله براي سازمان مهم است. اگر مرحله تثبیت بدرستی اجرا نگردد، کارکنان ماهر سازمان را ترك می کنند. البته اگر همه کارکنان در اجراي این استراتژي مشارکت کنند، سازمان جدید قوي تر خواهد بود . در چنین حالتی موقعیت رقابتی بهبود یافته و می توان دوباره فعالیت ها را توسعه داد.

استراتژي اسارت : سازمانی که چنین استراتژي را اجرا می کند، به عرضه کننده یا توزیع کننده انحصاري شرکت دیگري تبدیل می شود، و در عوض آن شرکت متعهد می شود که براي مدتی طولانی خرید هاي خود را از آن سازمان تأمین کرده یا توزیع محصولات خود را از طریق آن سازمان انجام دهد. با این کار، سازمانی که استراتژي اسارت را انتخاب کرده است یا به عبارت بهتر شرکت اسیر، استقلال خود را در قبال کسب امنیت مبادله می کند.

استراتژی های ثبات
استراتژی های ثبات

وقتی که موقعیت رقابتی ضعیف است، ممکن است تصمیم بگیرد براي تضمین بقاي خود و در قالب قراردادي بلندمدت، تسلیم محض یکی از بزرگترین مشتریانش شود. به این ترتیب؛ شرکت اسیر، گسترة برخی از فعالیت هاي خود مثل بازاریابی را کاهش می دهد و هزینه هایش به نحو چشمگیري کاهش می یابد.

استراتژي فروش یا واگذاري : وقتی که موقعیت رقابتی در صنعت خود ضعیف است و در عین حال سازمان نه می تواند عقب نشینی کند و نه اسیر دیگري شود، مدیران چاره اي ندارند جز اینکه سازمان را به فروش برسانند و آن صنعت را ترك کنند . در استراتژي فروش، کل شرکت فروخته می شود. چنانچه مدیران شرکت بتوانند سهام داران را قانع سازند و شرکت خریدار نیز قیمت خوبی بپردازد، فروش کل شرکت منطقی است. اگر فعالیت ها متعدد باشد، ممکن است استراتژي واگذاري انتخاب شود. یعنی یکی از واحد هاي فعالیت به فروش برسد.

استراتژي ورشکستگی یا انحلال : وقتی سازمان در بدترین شرایط ممکن قرار می گیرد، مدیران چند راه محدود پیش رو دارند . از آنجا که هیچ کس حاضر به خریداري یک شرکت ضعیف در صنعتی غیرجذاب نیست، باید از استراتژي ورشکستگی یا تصفیه استفاده کرد. بر اساس استراتژي ورشکستگی؛ مدیران، شرکت را در اختیار دادگاه می گذارند، تا دادگاه از محل فروش آن بدهی ها و تعهدات را تصفیه کند.

مدیران ارشد امیدوارند که پس از اعلام ورشکستگی، قوي تر گردند و بتوانند در صنعتی جذا ب تر فعالیت خود را از سر گیرند. در استراتژي انحلال یا تصفیه تمام دارایی ها به تدریج به فروش می رسد. از آنجا که صنعت ناجذاب است و شرکت نیز آن قدر ضعیف است که به راحتی نمی توان آن را با قیمت مناسب به فروش رساند، مدیریت تا آنجا که می تواند دارایی هاي قابل فروش را به نقد تبدیل می کند و پس از پرداخت کل تعهدات، باقیمانده درآمد حاصل از فروش، میان سهام داران توزیع می شود .

برتري استراتژي تصفیه بر استراتژي ورشکستگی این است که در حالت اول، این هیأت مدیره و مدیران ارشد هستند که دربارة آن تصمیم می گیرند، نه دادگاه که ممکن است حقوق سهام داران را کاملاً نادیده بگیرد.